یا رئوف
شروع میکنم با نام مهربانت ای امام مهربانی ها
لحظه ی وصال گوشه ی حرم قطره اشکی به یادگار فتاد...
لحظه ی وداع گوشه ی دلم ز نگاه گرمت آتشی گداخت...
و حال رسیده لحظه های فراق...
دلی مست شده ز عطر حرم...
حرمی خیس شده ز دریای کرم
دستی کشیده است بر دلِ سردم..گویا سبز شده نهال دلم
ز سفره ی احسان، مرا همین کافی
که یارمرهمی بست...
به بالِ و پر زخمی ام...
دست به دیوار دل ِ تنگ گرفته ام
تا برسد غروب دلم به طلوع آستانت
همنفس با فجر نقاره ها...
دم میزنم ز مهرت ای جانِ جانانم
گویم به کبوترانِ گنبدت
ز دانه و آب نه ...
زعشق اوست که بال بال میزنم به دور حرم
اظهر
پی نوشت:دلم نگاه گرمت را می خواهد...