سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

 

 

 

 

یا رئوف


شروع میکنم با نام مهربانت ای امام مهربانی ها


لحظه ی وصال گوشه ی حرم قطره اشکی به یادگار فتاد...


لحظه ی وداع گوشه ی دلم  ز نگاه گرمت  آتشی گداخت...


و حال رسیده لحظه های فراق...


دلی مست شده ز عطر حرم...


حرمی خیس شده ز دریای کرم


دستی کشیده است بر دلِ سردم..گویا سبز شده نهال  دلم


ز سفره ی احسان، مرا همین کافی


که یارمرهمی بست...


 به بالِ و پر زخمی ام...


دست به دیوار دل ِ تنگ گرفته ام


 تا برسد غروب دلم به طلوع آستانت


همنفس با فجر نقاره ها...


دم میزنم ز مهرت ای جانِ جانانم


گویم به کبوترانِ گنبدت


ز دانه و آب نه ...


زعشق اوست که بال بال میزنم به دور حرم


اظهر

پی نوشت:دلم  نگاه  گرمت را می خواهد...